شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ هر چند كه ممكن است نابود شوم من خاك شوم، آب شوم، دود شوم هر چند كه عاشقي ندارد مرزي مــن آمـده ام تا به تـو محدود شــوم
با قامتي شكسته از كوله بار غربت در جستجوي مرهم راهي شدم زيارت رفتم براي گريه رفتم براي فريادد مرهم مراد من بود كعبه تو رو به من داد
سلام
سلام بر تو اي محمد . صبح زيبايت بخيـــــــــــــــــــــــــــــــــــر وشادي
گفتم : تو ش‍‍‍‍ـيرين مني. گفتي : تو فرهـادي مگر؟ گفتم : خرابت مي شـوم. گفتي : تو آبـادي مگـر؟ گفتم : ندادي دل به من. گفتي : تو جان دادي مگر؟ گفتم : ز کـويت مـي روم. گفتي :تو آزادي مگـر؟ گفتم : فراموشم مکن. گفتي : تو در يادي مگر؟
تو را من چشـــــــــــــــــــــــــــــــم در راهم... به نظرم اين حرف آقاست که به ما مي زنه!
شايد ......... ولي با من كه نيست مطمئنم...:(
يازده پله زمين رفت به سمت ملکوت يک قدم مانده زمين شوق تکامل دارد... اي خـــــــــــــــــــــــــــــــدا
ما چون ز دري پاي کشيديم ،کشيديم امّيد ز هرکس که بريديم ،بريديم دل نيست کبوتر که چو برخاست نشيند از گوشه ي بامي که پريديم ،پريديم.....
بسيار عرفانه وعاشقانه بود اقاي سعيدي التماس دعا
محتاجيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم. شما هم ما را دعا كنيد در ايام دلتنگي
خداپشت وپناهتون در هر كجا ودر هر حالي كه هستيد ...
به به!
دانيال-48
ياد رياضي افتادم! lim X
خيلي جالب و پر معنا بود ، به او محدود بودن ، اصلا خدا و پيامبر و امام يعني همين
اللهم صلي علي محمد وال محمد وعجل فرجهم.
گفتم : تو ش‍‍‍‍ـيرين مني. گفتي : تو فرهـادي مگر؟ گفتم : خرابت مي شـوم. گفتي : تو آبـادي مگـر؟ گفتم : ندادي دل به من. گفتي : تو جان دادي مگر؟ گفتم : ز کـويت مـي روم. گفتي :تو آزادي مگـر؟ گفتم : فراموشم مکن. گفتي : تو در يادي مگر؟
محرمـــــى نيست كــــه مــرهم بنهد بر دل من جز تو، اى دوست كه خود محرم اسرار منى زارى از غمــــزه غمــــــــزاى تو، پيش كه كنم؟ بـا كــــــه گويم كه تو، سرچشمه آزار منى؟
خليل سعيدي
رتبه 93
2 برگزیده
1384 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top