می خواهم گلی را برایت بفرستم اما می ترسم از اینکه پژمرده شود پس
"س" را از "گل سرخ" و "ل" را از گل " لاله" ، "ا" را از گل
"اطلسی" و "م" را از گل " مریم" بر میدارم و سلام را تقدیمت می کنم.
دیشب فرشته ای فرستادم تااز تو مواضبت کنداماوقتی رسید توخواب بودی زود برگشت وگفت هیچ فرشته ای نمی تواند مواظب فرشته ای دیگر باشد.
ای تماشایی ترین مخلوق خاکی در زمین! آسمانی میشوم وقتی نگاهت میکنم.
خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم
رو انداختم یه گوشه ای و گفتم : فراموش
یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه
کسی که الفبا رو اختراع کرد یه اشباهه خیلی خیلی بزرگی کرد و اونم این بود که : میون I و U رو فاصله انداخت!
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی! چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی ! چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد! چه بیرحمانه! من سوختم.
عشق یعنی پاکی و صدق و صفا خود شناسی حق شناسی از وفا
عشق یعنی دور بودن از خطا بنده بودن خلوت دل با خدا
عشق یعنی نفس را گردن زدن پاک و طاهر گشتن روح و بدن
عشق یعنی صیقل زنگار دل دیدن اسرار غیب در جام دل
عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فرو ریختن دیوار غرور گدایی کنی... آن وقت است که دیگر عشق نیست صدقه است.
حقیقت نه با شنا کردن بلکه با غرق شدن کشف می شود شنا کردن حادثه ایست که در سطح اتفاق می افتد غرق شدن تو را به اعماق بی انتها می برد
اگر نمیتوانی بالا بری پس سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای بالا رود.
میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات
میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل
" م " منتظر می مونند تا یه روز مثل " ی " یارت بشن.
سه چیز در زندگی هیچگاه باز نمی گردند: زمان، کلمات و موقعیت ها. سه چیز در زندگی هیچگاه نباید از دست بروند: آرامش، امید و صداقت. سه چیز در زندگی هیچگاه قطعی نیستند: رؤیا ها ، موفقیت و شانس . سه چیز در زندگی از با ارزش ترین ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان.
وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقشون پر عکس میشه اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی.
تکیه بر دیوار کردم خاک بر پشتم نشست
دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست
آن قدر رنجی که دنیا بر دل ما می کند
بر دل هر کس کند او ترک دنیا می کند
کی چشم من از اشک تهی بود که از گهواره جدایم کردی؟
کی دروغ گفتم که گفتی بزرگ شده ای؟
بال کدام پرنده را شکستم که دیگر بغلم نگرفتی و کدام دانه ی گندم را
خوردم که از بهشت آغوشت بیرونم کردی؟
به امید کدام آسیه در نیل آرزوها تنهایم گذاشتی؟
طبق کدام سنت?ناف مرا برای غم بریدی؟
چرا دستم را رها کردی تا در بیابان هیچ و پوچ سرگردان شوم؟
من کی خواب ستاره ها و ماه و خورشید را دیدم که نامردمان به چاه
تنهایی ام انداختند؟
مادر!
من از جنس این مردم نیستم.سردم شده
می خواهم برگردم به گهواره ام......
یکی گفت و یکی نگفت، اونی که گفت تو بودی اونی که " دوست دارم " رو به هیچ کس جز تو نگفت من بودم!یکی ماند و یکی نماند، اونی که ماند تو بودی اونی که بدون تو نماند من بودم
پرسید به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هیچ کس. پرسید پس به خاطر چه زنده هستی؟ با اینکه دلم فریاد میزد "به خاطر تو" با یک بغض غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک تو چشمانش جمعشده بود گفت به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است
400)width=400;">
الا ای اهل عالم بدانید:
عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی .
عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی .
عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه:
باعث می شی قلب من به ضربان بیفته .
عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟
فقط میگه: همیشه با منی .
عشق نمی پرسه دوستم داری؟
فقط میگه: دوستت دارم.
میدونید اصلا چرا عاشق دیونه میشه؟
اگه کسی رو دوست داشته باشی نمی تونی تو چشاش زُل بزنی .نمی تونی دوریشو تحمل کنی .نمی تونی بهش بگی چقدر می خوایش .نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری .واسه همینه که عاشق دیوونه می شه ."
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisible بروم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را install کرده است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام line busy نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست
خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ….
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم
عکسی که ملاحضه میکنید متعلق به یکی از کلاسهای دانشگاه آزاد میباشد.
سلام سلام سلام
از کنکور دانشگاه آزاد اومدم دارم براتون می نویسم.جونم براتون بگه خیلی باحال بود.ایشا ا... خدا نصیبتون کنه.البته لابد کرده.حوزه من دانشکده اقتصاد بود،در اصلی دانشکده بسته بود باید از تو کوچه وارد میشدیم آقا، مامان بابا ها از تو کوچه شروع میشدن تا تو دانشکده فقط میخواستم اونجا میبودین ومی دیدین یعنی کر خنده بودا به زور خنده ای که رو به انفجار بودو فرو خوردم و سرم رو انداختم پایین ولی چندی بعد سرم رو دوباره بالا گرفتم تا ببینم کجا افتادم:خب شماره من میشه طبقه 6.کجا؟ بله چشمانم درست دیده بود طبقه 6 خدا نصیبتون نکنه. حالا بگذریم خلاصه ساعت 8 امتحان شروع شد........................................................ ............................................................................................................................................................................................................................................................................................بعد از مدتی سرم را بالا گرفتم و متوجه شدم آقایی محترم با جعبه ای بیسکویت دم در ایستاده. خدا وکیلی ایندفعه دیگه نمی تونستم جلو خندمو بگیرم آخه همه میگن واسه کیکش میریم،ولی شما نگران نباشید بله، درست حدس زدید منفجر نشدم.ولی نزدیک بودها.......................................................................
ساعت10:30بلند شدم تا از دست این صندلی های سفت رهایی یابم.آره دیگه بعد برگشتم خونه.شما هم فکر میکنید که من در آینده نویسنده خوبی میشم،آره؟ میدونم همه بهم میگن خیلی خوب مینویسم.
©... در پس پرده ...©
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند... لباس پوشید و راهی مسجد شد اما در راه زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی مسجد شد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی مسجد شد. در راه با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.مرد از او تشکر کرد و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه دادند.همین که به مسجد رسیدند،مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست کرد تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری کرد !!! مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار کرد و مجدداً همان جواب را شنید !
مرد اول تعجب کرد که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند!!! مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح داد: من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم! وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه با جدیت بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به مسجد مطمئن ساختم...!
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید.
زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید.
( بنام تو ای آرام جان )
مخمورم جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
وصف رخِ چـو ماهش در پـرده راست ناید
مطـرب بـزن نـوایی سـاقی بـده شـرابی
مردی آمد، نوری امد
کسی که خورشید در چشمایش می خندد و ماه از پیشانی اش می خرامد
گیسوانش سایبان جهان و دستهایش عطوفت اشکار خداوندست
راز پنهان حقیقت در سینه اش تاب می خورد و معنای جاودان بودن از نگاهش می تراود
عصمت پر صلابت انسان در نام اوست
لبخندهای او، رحمت بی نهایت خداوند است
نیایشی باید تا چشم جان را از دریچه های تنگ تمنا به آفتاب روشن نگاهش بسپاریم و خویشتن را عاشقانه از قداست نام دریایی اش غرقه کنیم
سلام بر مهدی موعود (عج) که ظهورش مبشر معاد ، قیامش تفسیر تعهد و جهاد و کلامش تاویل قرآن است
او می اید از ورای زمان ، چون کوهی استوار از صبر ، چون شهابی درخشان در دل تیره ترین شب بشریت
او می اید چون قامت بلند راستی در جنگل هراس انگیز ناراستیها
او بر میخیزد تا ضلالت به خاک افتد
قیامش مسلخ تباهی هاست و اغازش پایان جباران و دوامش استمرار صلاح درستکاران است
غیبتش شب یلدای مشتاقان ستمدیده و ظهورش صبح راستین محبان جان به لب رسیده از غم فراقش
اقاجان ... میدانی که چقدر دلم برایت تنگ شده ... الهی من قربون اون چشای قشنگت برم
چه زیباست که جویباراشکهایم را فقط و فقط برای تو جاری سازم و از عمق جان و انتهای درونم از خدا بخواهم درظهورت ، تعجیل نمایند
دنبال ان روز میگردم که در مقابلت زانو بزنم و بر دستانت بوسه نثارکنم میدانم وقتی که بیایی ، من به زیر باران چشمانم بوی یاس سپید خواهم گرفت و بر اسمان دلم از ابرهای عاطفه ، عشق باریدن خواهدگرفت
دلم میخواهد باز پرواز کنم و دیوار سخت غربت را در هم شکنم
دلم میخواهد .......
وای خدای من !!! .... اینها چیست که من مینویسم ؟!!
شاید حکایت من ، داستان مور است و ران ملخ و حضرت سلیمان ، و شاید هم داستان تحفه ی پیرزن نخ ریس است و صف خریداران حضرت یوسف
نَه ... نَه ... اینها همش بهانه است ..... بهانه ای برای عشق ورزیدن
دلــم بــهــانــه ی دیــــدار یـــار می گیرد
فــراق انــکه بـــود غـمـگـسـار می گیرد
بـیـا بـیـا کــه بــه رویــت نـظر کـنـم یکدم
و گـــرنــه جـــان مــرا انـتـظـار می گـیـرد
دلــم قــرار نــدارد ، بـیــا ای قـــرار هـمـه
ز یــک نـگاه تـــو ایــن دل قــرار می گـیـرد
بـیـا ای لـیـلی عـالـم ببیـن کـه هـر مجنون
ســراغ کــوی تــو دیــوانــه وار می گـیـرد
میلاد خجسته ی یگانه منجی عالم بشریت ، چشمه ی جوشان کوثر ، گلدسته ی گلستان آستان قدسی ، ستاره ی درخشان آسمان ولایت و امامت ، قائم آل محمد ، صاحب العصر و الزمان ، حضرت حجت ابن الحسن مهدی موعود ، عج الله تعالی فرجه الشریف ، بر همه ی دلباختگان و شیفتگان حضرتش مبارک باد
عاشقان عیدتان مبارک باد
پس از آنکه رئیسجمهوری اسلامی ایران به عنوان سخنران رسمی در اجلاس ضدنژادپرستی "دوربان 2" پشت تریبون قرار گرفت، یک نژادپرست با پرتاب
به گزارش رجانیوز، پس از این اقدام و بیرون کردن وی و همدست صهیونیستش از سالن، حضار به صورت ممتد به تشویق احمدینژاد پرداختند.
با تو که نجوا می کنم ترس و رنجم آرام می گیرد
آرزوی من! بالاترین خواهشم !
مرا جدا کن از گناهی که نمی گذارد مطیع تو باشم .
به من رحم کن در آن لحظه که توجیه و عذر و بهانه کمکم نمی کند .
در ان لحظه که زبانم در جواب تو لال می ماند
و عقلم رو به روی سؤالت ، درمانده و مضطرب می لرزد
امید بزرگ !
در لحظه اوج فقر مرا پس نزن .
به یادت دلم زنده است
وَ بِذِکرِکَ عاشَ قَلبی
برداشتی از فراز های دعای ابو حمزه ثمالی