مقداد، به پا خیز که بسته اند دستان علی را... میثم ، جرم شده است بار دیگر حب علی
نخل های بحرین خونین شده است این روزها..عمار، پدر ومادرت هنوز زیر تازیانه ی ابولهب اند
و ابوجهل در میدان لولو شهید کردند سمیه را...در زندان تکه تکه کردند یاسر را!!!!!!!!
ابوذر، کسی نیست فریاد بزند بر سر شیوخ نفتی کسی نیست استخوان بکوبد بر سر مفتی های کذاب تلویزیون معاویه سانسور میکند اخبار را!عمرعاص طرح برده شورای شیوخ نفتیکه علی(ع) نقض کرده حقوق بشررا....بلال ،ماذنه ای نمانده که اذان بگویی دیگر!خائن الحرمین امر کرده است به آل صهیون جز مسجد ضرار ،خراب کنند همه را تا اذان را به وقت واشینگتن بگویند نماز را به سوی تلاویو!....سلمان ،عرب جاهلی هنوز به دین ابوسفیان هاست هنوز در دعوای عرب است و عجم هنوز بعد 1400 سال باور ندارد که ان اکرمکم عندالله اتقیکم تو چرا ساکتی؟مگر تو هم به درد عرب جاهلی دچاری؟مگر تو هم به مکتب اسلام ایمان نیاوردی؟نکند تو هم ناسیونالیست شده ای؟تو را سلمان خوانده اند ، نه روزبه سلمانِ پیرو علی ساکت نمی نشیند پیرو علی !اما نه! باور نمی کنم!پیامبر گفت تو منا اهل بیتی!نهیبی بزن بر ما!ایران هنوز فاطمیه نرسیده است بحرین امافاطمیه زودتر رسیده است گویا!کوچه دارد بحرین چقدر در، سوخته این روزها!جا بیت الاحزان شده است اما آل ابلیس گفته:
گــــــــــــــــــــــــــــــــــریه ممنوع >>>عــــــــــــــــــــــــــــــــــــزادرای هم!
آنها حتی از گریه هم ترس دارند!پدرانشان هم از گریه فاطمه ترس داشتند در مدینه!از گریه زینب در کوفه!از گریه رقیه در شام!کوچه فاطمیه به میدان عاشورا می رسد!نکند دیر به کربلا برسیم!
یآال ســـــــــــــــعود ان لکم یــــــــــــــــــــوم موعود!!
اگاه باشید ای ال سعود که برای شما در تقدیر بی شک روزی تدارک دیده شده است که باید در ان پاسخگوی این همه جنایت به اهل بیت و محبین انها باشید. ان روز نزدیک است انشالله.!
امشب بعد ازشنیدن اخبار وتتبع احوال بحرین مظلوم یاد این ایه افتادم ...(وقلیلا من عبادی الشکور.. وان اکثرهم للحق کارهون....و یاد جمله علی مع الحق والحق مع علی افتادم ...
هر که با ال علی درا فتاد بی شک ور افتاد !!!
این چه دنیایی است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی آورد؟
این چه روزگاری است که «راز آفرینش زن» را در خود تحمل نمی کند؟
این چه عالمی است که دردانه ی خدا را از خویش می راند؟
آنجا جای تو نیست دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی، از بهشت آمده بودی......... برویم خانه حضرت ببنیم چه خبر است!!!!
گریه نکنید عزیزان من! شما از این پس جای گریستن بسیار دارید. بر هر کدام از شما مصیبت ها می رود که جگر کوه را کباب می کند.!!!!
حسن جان! این هنوز ابتدای مصیبت است، رود مصیبت از بستر حیات تو عبور می کند. مظلومیت جامه ای است که پس از پدر قاعده ی تن تو می شود. تو مظلوم مضاعف می شوی که مظلومیتت نیز در پرده ی استتار می ماند.
حسین جان! زود است برای گریستن تو! تو دیگر گریه نکن! تو خود دردانه ی اشک آفرینی!
بیا از روی پای من برخیز و سر بر سینه ام بگذار اما گریه نکن.
گریه ی تو دل فرشتگان خدا را می سوزاندو جگر رسول خدا را آتش می زند.
این پای را بگو از ارتعاش بایستد. این دست را بگو که دست بدارد از این لرزش مدام، این قلب را بگو که نلرزد، این بغض را بگو که نشکند و اشک از ناودان چشم نریزد.
این دل بی تاب را بگو که فاطمه هنوز نمرده است.
ای جلوه ی خدا! ای یادگار رسول! زیستن بی تو چه سخت است.
ماندن بی تو چه دشوار.
این مرگ مرگ تو نیست، مرگ تمام عالم است، حیات بی تو ، حیات نیست.
این مرگ نقطه ی ختمی است بر کتاب جهان.
زیمن تو را با چه دلی در خویش می گیرد و متلاشی نمی شود؟
آسمان با چه چشمی به رفتن تو می نگرد که از هم نمی پاشد و فرو نمی ریزد؟
خدا اگر نبود، من چه می کردم با مصیبت عظمی؟
انا لله و انا الیه راجعون
یاران ره عشــــــــق منزل ندارد. این بــــــــحر مواج گویا ساحل ندارد.
باری که حمـــــلش نیاید زگردون جــــــــــــز ما ضیعیفان حامل ندارد.!
به امید انروزی که مردو ولایتی بحرین هم بر ستمگران پیروز شود ان روزروز وصل یاران یاد باد یاد باد..... انشالله.... وکام تلخ الان ما که چون زهر گشته به حلاوت پیروزی انها بر ال سعود وال خلیفه شیرین شود.
روزی شخصی بتی میسازد و نام صنم روی آن میگذارد هر روز جلوی آن میشست می گفت یا صنم یا صنمهر عید برای او نذری می کرد هر عید برای او گوسفندی سر می بریدحتی یک عید بچه اش را قربانی این بت می کند70 سال پیاپی جلوی بت میشست یا صنم یا صنم میکردتا روزی به اشتباه جای صنم از زبانش کلمه یا صمد بیرون میایدناگهان صدایی از آسمان ها می آیدو می گوید : جانم ای بنده ی مــــــــن !!!فرشته ها تا این صحنه رو میبینند میگن خدااین شخص هفتاد سال پیاپی گقت صنم ولی یک بار اونم به اشتباه گفت یا صمد ، چگونه او را بنده خود خواندی؟؟؟خداوند غفار پاسخ داد :حال اون که مرا خوانده گر جوابش ندهم با آن بت فرقی ندارم !!!