گفتند قرار است وامـــــــی داده شود.یا حــــــــــــی الله.
افکار وشایعاتی همچون شایعات دویستی هفته دولت وصدی سبد کالای سفره ماه رمضان وته حکمی چوپان دروغگو بازهم در اینباره به غلیان افتاد...... زنــــــــــــدگی دوباره سلام !
شـنـیدم :
یکی گفت:من اگروام را بگیرم زنـی دیگر اختیارمی کنم .ماهم همه گفتیم:نوش جانت بابا!
شیخ تپـل هم گفت:تلـیط نان وخورشت بامیه وصبورماهی هم عشق من است.همه اش را صرف شکم می کنم.بی خیال قرار!
ان یکی گفت:من به فرنگ می روم تا شاید دوروزی هم مثل ادما زندگی کنم.عشق کنم.صفا کنم.دواکنم .
اکبر هم لوحه بدست گفت: ببینم حاجی چی میگه! هرچی گفت همونه.اون دنیا باید جواب حاجی را بدم! بی حاجی دنیا برای کسی نمیمونه! خداییش راست میگفت.
شاگرد تنبل سیستوم هم رسید.گفت: می خوابونمش بحساب.ماهی ششصد اتومات میاد بحساب .
خدای ادعا هم پرید وسط .گفت: فکری براش ندارم. نیازی هم بهش ندارم.حقوقم برام کافیه.این کار یه نوع گداییه.
فرزند اسلام هم رفت منبر. گفت:میرم قم خانه باهاش می خرم..زیارتو نیایش.دعا برا مهندس .
با سواد محله حرفشو هم مثل همیشه به ما زد: ای!! جماعت نادان سبک مغز!
گفت اقای همیشه نالان : اخه من چیکار کنم با این پول؟ عدالت نیست! عدالت مرد !. اینو کی گفته ؟ کدام امام ؟کدام رسول؟باز هم فیوز دل ما را این خوش مرام پراند....بگذریم ....
حاج علی مونم که نبودش. تا بیاد بینیم چی میگه! چی میشه !
خلاصه همه گفتندوگفتند.
جوری هم گفتند که انگار وام توی حسابه.غافل از اینکه ماهی توی آبه وآب هم گل الود وتور صیاد پاره.
اما من....
رقص خوش و دلنواز امید را که مدتها بود در میان دیده گان دوستان ندیده بودم به تماشا نشستم.
ای کاش وصد ای کاش: این وام را می دادند. نه برای انچه گفتند!... نه!!!!
برای اینکه اینگونه زیستن رامیان دوستان امیدوارم دوست دارم.