سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در کتاب نخستین نوشته شده است : ای پسر آدم! رایگان یاد ده؛ همان گونه که رایگان یاد گرفتی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
غریب _ اشنا(0)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :70
بازدید دیروز :47
کل بازدید :143968
تعداد کل یاداشته ها : 151
103/2/29
8:1 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
ســعیـــــــــدی[1384]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
نسیم معرفت عاشق آسمونی در انتظار آفتاب ***جزین*** ((( لــبــخــنــد قـــلـــم ((( پارمیدای عاشق جوان ایرانی hamidsportcars عصر پادشاهان سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید بندیر گل باغ آشنایی ...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست سکوت ابدی وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) بلوچستان خندون هم نفس ► o▌ استان قدس ▌ o ◄ نغمه ی عاشقی وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری طب سنتی@ سرچشمه عدالت و فضیـلت ؛ امام مهــدی علیه السلام فانوسهای خاموش فریاد بی صدا پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب امامزاده میر عبداله بزناباد بـــــــــاغ آرزوهــــــــــا = Garden of Dreams صراط مستقیم تــپــش ِ یکــ رویا ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی آوای قلبها... سفیر دوستی تنهایی......!!!!!! فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور یادداشتها و برداشتها اطلاعات عمومی جـــیرفـــت زیـبا جاده خاطره ها هستی تنهاااااا..... .: شهر عشق :. منادی معرفت سکوت سبز رویای شبانه تا شقایق هست زندگی اجبار است . پیامنمای جامع پرنسس زیبایی بادصبا ایران اسلامی ღღتبسمـــــیـ بهـ ناچارღღ O2H-SMS تیشه های اشک منتظر مفرد مذکر غایب منطقه آزاد *bad boy* سرزمین رویا روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز سربازی در مسیر دل شکسته یکی هست تو قلبم.... نور Dark Future رهبر بختیاری الهگان عشق غلط غولوت ترخون Manna ●◌♥DELTANGI♥◌● علمدار بصیر خادمین حضرت فاطمه سلام الله علیها ،جیرفت ❤ღمشکات نور الله ღ❤ عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) گل یا پوچ؟2 شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی غدیریه sajadb.tk بزرگترین سایت خنده بازار گل خشک مهاجر جیغ بنفش در ساعت 25 نت سرای الماس مردود دهکده کوچک ما گروه اینترنتی جرقه داتکو I AM WHAT I AM من،منم.من مثل هیچکس نیستم همای رحمت Tarranome Ziba ولایت دات کام دختر و پسرای ایرونی ستاره سهیل وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده) خط سوم عاشق فوتبال20 فیسبوک ایران wanted ..:: تــــــــــــــه دیگ ::.. *دنـیــــای مـــــــن :) * آتیه سازان اهواز عشق یعنی ... رویابین کیمیا کشکول یاوران مهدی عج دهکده آگهی دوستانه سرباز سبز امام خامنه ای دربانان بی در روزهای عاشقی یک سیب شخصی نمی دونم بخدا موندم کشاورزی نوین سایه های خیال صاعقه آزاد عرفان وادب منتظران مهدی(عج) هدایت قرآنی پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش عـــــــــــاشــــــــقانــــــــــــه هــا قلبی خسته ازتپیدن دل شکسته *(حرفهای نگفته)* دو دو(دایی) اری ماه مهربان من خاکریز ولایت باران یاور 313 ghamzade اصول و نوازندگی ویولن آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل متالورژی_دانلودکده ی مهندسی متالورژی(rikhtegari.com) هر چی که دلت می خواد دانشجوی پارسی خوش مرام شادی ، تفریح ، پیامک صدای مردم نی ریز **اشک یخی** ♥ღردپای عشق♥ღ ... فقط حرف حساب روستای کسرآصف چادری ها مقاله های تربیتی عزیز دل Sea of Love MOHAMMAD.HAHSEMI86@YAHOO.COM آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام فقط خدا مذهب عشق *...بانو...* مناجات با عشق مسعود رضانژاد فهادانـ از یک انسان مجاورِ آقا تَرَنّم عفاف موهیول پرسپولیس جالب انگیزناک فقط من برای تو مسافر در شب... تنظ نویسم دوباره سبز می شویم... امپراتوری هخامنشیان ME&YOU شفق.. حجاب بسوی ظهور مندیر عا شقان وهواداران استقلال به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید خانوم آقا سید الکتروتکنیک سرافراز هیئت عزاداری آسمانیان فاطمه زهرا یادی از خاطرات گذشته هشدار به نام آنکه مسی را آفرید تا رونالدو بی سرور نماند... به دلتنگی هام دست نزن قرآن جهاد ولایت جیگر نامه عاشق خدا ESPERANCE * امام مبین * ارون صدف جان با آمدن دوباره ات زندگی رو بهم بخشیدی کوثر قدر **قافله نت** پری دریایی عشقی جوک و خنده داستان زندگی من وباگی خالی از خنده دکتر علی حاجی ستوده مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی کشکول حاج آقا مسئلةٌ تنها راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد فریاد بی صدا انا مجنون الحسین عشق است و زندگی رویای زیبا ... علی زارع خادمین کهف الشهداء تنها لهجه سکوت سین هشتم باران حباب هایی از ح ق ی ق ت سخن آشنا چرک نویس ها قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات شرکت نمین فیلتر نحن اقرب من حبل الورید زبان و ادب فارسی آخرین منجی دریچه عشق بی انتها غم دنیا رو دوشمه.... دختری به سوی آسمان به عشق ارباب آوای عشق من هیچم یه جای دور ، دور و سوت و کور حدائق ذات بهجة پاتوق بازی دل گتاب جوان گالری بازیها و سرگرمیهای حادثه ای و فکری آینده ی سبز تنهاترین غریبه ... فانوس در جستجوی یار دنیای واقعی دنیای واقعی ● باد صبا ● تبلیغ ِآگهی کورنا و صدرا معنوی نیار یعنی آرزو موقتاً بدون نام باران گیتارسیاه درموردهمه چیز و همه جا AMIR واژه های نارنجی دختر دوست پسر،پسر دوست دختر موعود پرواز نیلوفرعاشق :::...دانـلــود مـرکـزی...::: (\/)قلب شکسته من(\/) پادشاه پارس ...؟ نسیم وحی میخانه ESPERANCE یاداشت های یک مادر diplomacy یه مخلوق خاطرات یک مرد مجرد درباره ی رپ و دوست شدن با شما تنهـــــایــــے صداقت همیشه ابری تدریس تضمینی دروس حسابداری هنرستان و کارودانش onlinestor معماری نوین تینا مجله اینترنتی معماری دهکده علم و فناوری تنهایی....... فروشگاه سی گل ما تا آخرایستاده ایم

تصاویر را با کلیک کردن بر روی این لینک مشاهده کنید.

http://www.4shared.com/file/104293874/2383ffb2/IMG_0458.html


 


88/2/19::: 3:24 ع
نظر()
  
  

azad university

عکسی که ملاحضه میکنید متعلق به یکی از کلاسهای دانشگاه آزاد میباشد.
سلام سلام سلام

از کنکور دانشگاه آزاد اومدم دارم براتون می نویسم.جونم براتون بگه خیلی باحال بود.ایشا ا... خدا نصیبتون کنه.البته لابد کرده.حوزه من دانشکده اقتصاد بود،در اصلی دانشکده بسته بود باید از تو کوچه وارد میشدیم   آقا، مامان بابا ها از تو کوچه شروع میشدن تا تو دانشکده فقط میخواستم اونجا میبودین ومی دیدین یعنی کر خنده بودا به زور خنده ای که رو به انفجار بودو فرو خوردم و سرم رو انداختم پایین ولی چندی بعد سرم رو دوباره بالا گرفتم تا ببینم کجا افتادم:خب شماره من میشه طبقه 6.کجا؟ بله چشمانم درست دیده بود طبقه 6 خدا نصیبتون نکنه. حالا بگذریم خلاصه ساعت 8 امتحان شروع شد........................................................ ............................................................................................................................................................................................................................................................................................بعد از مدتی سرم را بالا گرفتم و متوجه شدم آقایی محترم با جعبه ای بیسکویت دم در ایستاده. خدا وکیلی ایندفعه دیگه نمی تونستم جلو خندمو بگیرم آخه همه میگن واسه کیکش میریم،ولی شما نگران نباشید بله، درست حدس زدید منفجر نشدم.ولی نزدیک بودها.......................................................................

ساعت10:30بلند شدم تا از دست این صندلی های سفت رهایی یابم.آره دیگه بعد برگشتم خونه.شما هم فکر میکنید که من در آینده نویسنده خوبی میشم،آره؟ میدونم همه بهم میگن خیلی خوب مینویسم.


  
  

©... در پس پرده  ...©

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند... لباس پوشید و راهی مسجد شد اما در راه زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی مسجد شد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی مسجد شد. در راه با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.مرد از او تشکر کرد و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه دادند.همین که به مسجد رسیدند،مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست کرد تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری کرد !!! مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار کرد و مجدداً همان جواب را شنید !
مرد اول تعجب کرد که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند!!! مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح داد: من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم! وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه با جدیت بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به مسجد مطمئن ساختم...!

 

کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید.

زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید.


88/2/10::: 6:58 ص
نظر()
  
  
 

( بنام تو ای آرام جان )


 




مخمورم جام عشقم ساقی بده شرابی


پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی


وصف رخِ چـو ماهش در پـرده راست ناید


مطـرب بـزن نـوایی سـاقی بـده شـرابی


 


 


مردی آمد، نوری امد


 کسی که خورشید در چشمایش می خندد و ماه از پیشانی اش می خرامد


 گیسوانش سایبان جهان و دستهایش عطوفت اشکار خداوندست


 راز پنهان حقیقت در سینه اش تاب می خورد و معنای جاودان بودن از نگاهش می تراود


عصمت پر صلابت انسان در نام اوست 


لبخندهای او، رحمت بی نهایت خداوند است


نیایشی باید تا چشم جان را از دریچه های تنگ تمنا به آفتاب روشن نگاهش بسپاریم و خویشتن را عاشقانه از قداست نام دریایی اش غرقه کنیم 



سلام بر مهدی موعود (عج) که ظهورش مبشر معاد ، قیامش تفسیر تعهد و جهاد و کلامش تاویل قرآن است


او می اید از ورای زمان ، چون کوهی استوار از صبر ، چون شهابی درخشان  در دل تیره ترین شب بشریت


او می اید چون قامت بلند راستی در جنگل هراس انگیز ناراستیها


او بر میخیزد تا ضلالت به خاک افتد


 قیامش مسلخ تباهی هاست و اغازش پایان جباران و دوامش استمرار صلاح درستکاران است


غیبتش شب یلدای مشتاقان ستمدیده و ظهورش صبح راستین محبان  جان به لب رسیده از غم فراقش



 


اقاجان ... میدانی که چقدر دلم برایت تنگ شده ... الهی من قربون اون چشای قشنگت برم
چه زیباست که  جویباراشکهایم را فقط و فقط برای تو جاری سازم و از عمق جان و انتهای درونم از خدا بخواهم  درظهورت ، تعجیل نمایند


دنبال ان روز میگردم که در مقابلت زانو بزنم و بر دستانت بوسه نثارکنم میدانم وقتی که بیایی ، من به زیر باران چشمانم بوی یاس سپید  خواهم گرفت و بر اسمان دلم از ابرهای عاطفه ، عشق باریدن خواهدگرفت
دلم میخواهد باز پرواز کنم و دیوار سخت غربت را در هم شکنم


دلم میخواهد .......


وای خدای من !!! .... اینها چیست که من مینویسم ؟!!


شاید حکایت من ، داستان مور است و ران ملخ و حضرت سلیمان ، و شاید هم داستان تحفه ی پیرزن نخ ریس است و صف خریداران حضرت یوسف


نَه ... نَه ... اینها همش بهانه است ..... بهانه ای برای عشق ورزیدن 



 دلــم بــهــانــه ی دیــــدار یـــار می گیرد


فــراق انــکه بـــود غـمـگـسـار می گیرد


بـیـا بـیـا کــه بــه رویــت نـظر کـنـم یکدم


و گـــرنــه جـــان مــرا انـتـظـار می گـیـرد


دلــم قــرار نــدارد ، بـیــا ای قـــرار هـمـه


ز یــک نـگاه تـــو ایــن دل قــرار می گـیـرد


بـیـا ای لـیـلی عـالـم ببیـن کـه هـر مجنون


ســراغ کــوی تــو دیــوانــه وار می گـیـرد



 میلاد خجسته ی یگانه منجی عالم بشریت ، چشمه ی جوشان کوثر ، گلدسته ی گلستان آستان قدسی ، ستاره ی درخشان آسمان ولایت و امامت ، قائم آل محمد ، صاحب العصر و الزمان ، حضرت حجت ابن الحسن مهدی موعود ، عج الله تعالی فرجه الشریف ، بر همه ی دلباختگان و شیفتگان حضرتش  مبارک باد  


عاشقان عیدتان مبارک باد


  
  
تکرار حماسه کلمبیا در ژنو:
 نژادپرستان مهاجم هو شدند، احمدی‌نژاد تشویق(تشویق 8 دقیقه ای پس از اتمام سخنرانی)

پس از آنکه رئیس‌جمهوری اسلامی ایران به عنوان سخنران رسمی در اجلاس ضدنژادپرستی "دوربان 2" پشت تریبون قرار گرفت، یک نژادپرست با پرتاب یک شی به سمت دکتر احمدی‌نژاد حمله کرد که توسط حاضران در سالن هو شد.

به گزارش رجانیوز، پس از این اقدام و بیرون کردن وی و همدست صهیونیستش از سالن، حضار به صورت ممتد به تشویق احمدی‌نژاد پرداختند.

ادامه مطلب...

  
  

با تو که نجوا می کنم ترس و رنجم آرام می گیرد

آرزوی من! بالاترین خواهشم !

مرا جدا کن از گناهی که نمی گذارد مطیع تو باشم .

به من رحم کن در آن لحظه که توجیه و عذر و بهانه کمکم نمی کند .

در ان لحظه که زبانم در جواب تو لال می ماند

و عقلم رو به روی سؤالت ، درمانده و مضطرب می لرزد

امید بزرگ !

در لحظه اوج فقر مرا پس نزن .

به یادت دلم زنده است

وَ بِذِکرِکَ عاشَ قَلبی

برداشتی از فراز های دعای ابو حمزه ثمالی


  
  
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود !
یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است !

  
  



پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود؛

اما خود نیز علت را نمی دانست.

روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد. هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد، صدای ترانه ای را شنید.

به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد.

پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: "چرا اینقدر شاد هستی؟"

آشپز جواب داد: "قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم.

ما خانه ای حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم.

بدین سبب من راضی و خوشحال هستم…"

پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد.

نخست وزیر به پادشاه گفت : "قربان، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست!!!

اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است."

پادشاه با تعجب پرسید: "گروه 99 چیست؟؟؟"

نخست وزیر جواب داد: "اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست،

باید این  کار را انجام دهید: یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید.

به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست!!!"

پادشاه بر اساس حرف های نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند..

آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد.

با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت.

آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟؟؟

آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد؛ ولی واقعاً 99 سکه بود!!!

او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست!!!

فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد. اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد؛

اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد!!!

آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد

و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.

تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد

که چرا وی را بیدار نکرده اند!!! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند؛

او فقط تا حد توان کار می کرد!!!

پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.

نخست وزیر جواب داد: "قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه 99 درآمد!!!

اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند: آنان زیاد دارند اما راضی نیستند.
  
  

به نام خداوندجان وخرد           کزین برتر اندیشه برنگذرد

  


  
  
<   <<   11   12   13   14   15      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ *شاید درست فکر نکرده باشم... اما اگر واقعا هدف از هدفمندی یارانه ها اصلاح الگوی مصرف است ایا این طرخ با فرهنگ اسلامی ما همخوانی دارد؟؟ اگر بحث کاهش مصرف است// اگر بحث کمک به ایندگان است // اگر مسله حفظ سرمایه ملی است... با فضیلتهایی همچون اکرام وکرامت وکمک به همنوع ورسیدگی به امور افراد بی بضاعت ودر کل انسان دوستی چه کار باید کردپس؟؟؟*
+ *یه ارزوی بزرگ که دوست دارید بر اورده بشه...*


+ این مردان ... وقتی در چراگاه شیطان مشغول خدمت به شیاطین هستند کمترین جرمشان *ســـــربریدن* است.. اما همین که گرفتار میشوند ... *اینگونه اند....* حتی از مردانگی خود هم می گذرند..وه که چه قوم زبونی هستند...


+ *سوغاتی که نشد برای شما عزیزان از سفر اربعین کرببلا بیارم* اما چند عکسی که خودم عکاسش بودم اوردم تا شاید در حال وهوای این مسیر... شما هم با ما بوده باشید..


+ *قبلنا...* * وقتی بابامون به ما اخم می کرد* * شلوارمون را خیس نمی کردیم جز نوابغ بودیم* * اما الانه...* * دخترم سر تبلت خودم با من درگیری فیزیکی ایجاد می کنه: دی*


+ *دیگر از کارخدا تعجب نمی کنم ...* *از اینکه در عرفـــــــــــــه قبل از نگاه به زوار خودش* * به زوار تو نگاه می کند* *اخر امروز انگشت انگشتری خودم را بریدم* *فهمیدم درد چقدر درد دارد.*
+ * چند روزی بود خبری از فرشته سمت راستم نداشتم....* *امارشو که گرفتم دیدم رفته کمک فرشته سمت چپی* *علت را که پرسیدم.... گفت: بیچاره خسته شداز بس برات نوشت*
+ *انسانها.... * *تنها موجودات روی زمین هستند * *که ادعا میکنندخدایـــــــــی هست* * ولی تنها جاندارانی هستند* * که طوری رفتار می کنند که انگار خدایی وجود ندارد!!!*
+ *نمی خواهد مرا عاق کنــــــــــــــــی* *همین که نگاهـــــــــــت رنجیده باشد* *دنیای من جهنم است...مادر!!!*
+ *وقتی تنها مـــــــــیشوی .. بدان خدا همه را بیرون کرده تا با تو تنها باشد*