لذت دوم : لذت اندیشه
لذتهای زیر منحصر به انسان هستند تدبر تفکر ومطالعه و تالیف تدوین ابتکار ونواوری یا خلاقیت اختراعات وابداعات مجمعه ذوقهای هنری در زمینه های مختلف شعر وموسیقی و خط ونقاشی منبت کاری و مینیاتور وکاشیکاری و…. دانشمندان ومحققان و پژوهشگران در ازمایشگاهها و انستیتو ها و مراکز علمی از لذتهای یس بزرگ و خاصی بهره مند میشوند که هرگز حاضر نیستند با لذات جسمانی معاوضه کنند شاید دانشمندی به خاطر مشغولیت به علم چندین بار تخم مرغی را که میخواسته است برای ناهار صرف کند سوزانده است واخر سر هم نان خالی خورده است یا دانشمندی بین ملک وحکومت و معاشقه با جنس مخالف و در دست داشتن کلید کتابخانه سلطنتی مورد اخیر را ترجیح داده است به عبارتی میتوان گفت لذتهای مربوط به اندیشه و تفکر وتدبر بسیار عظیم تر وشیرین تر است منتهی کسی که از دایره حیوانیت بیرون نیامده است لذتی جز خوردن و خوابیدن و شهوت راندن نمیشناسد فکر میکند لذت همین است وبس بعضیها هم که جز تشویق به خوردن وخوابیدن وشهوت راندن بیشتر و بهتر ومتنوع تر نمیکنند در مرحله حیوانیت توقف کرده اند ولذت دیگری نمیشناسند که مردم را بسوی ان دعوت وتشویق کنند برای اینکه بدانیم کجا هستیم میتوانیم محاسبه کنیم چه اندازه از لذات مربوط به اندیشه وعقل بهره مندیم چقدر لذت هنری وعلمی وتحقیقاتی داریم وچه اندازه وتا چه حدودی در گیر خوردن وخوابیدن و امیزش جنسی ولذتهای مربوطه هستیم وبا این بررسی ببینیم ایا در مرحله حیوانیت محض مانده ایم ویا اینکه از لذتهای حیوانی فقط در موارد نیاز واضطرار برای بهره مندی از لذائذ مربوط به اندیشه وفکر بسنده کرده ایم اگر هم وغم عمده ما اخور وطویله وتوبره پالان و سیخک و نعلین و جفت گیری و جفتک اندازی است به خود اییم که بالاتر از عالم حیوانیت عالم بس عظیمی هست ولذیذ تر از لذات حیوانی لذات بس شگفت و عظیمی هست که ما غافل از ان هستیم تجدید نظری کنیم وکوشش در جهت رشد ووارد شدن در عالم اندیشه وفکر ومطالعه و تحقیق و ابتکار و اختراع و… وقتی به این جهان با عظمت وارد شدیم رفته رفته لذت های عقلانی را تجربه کردیم به جایی میرسیم که لذات حیوانی را بازیچه و بیهوده خواهیم پنداشت وبه کمترین اندازه ممکن بسنده خواهیم نمود دهانی بتدریج بسته ودهان دیگری باز خواهد شد این دهان بستی دهانی بازشد… تا دهان حیوانیت باز وبازتر میشود دهان عقلانیت بسته وبسته تر خواهد شد واین قانون خلقت است باید این دهان را تا انجا ببندی که بقای حیات به کمتر از ان مقدور نباشد تا دهان دیگر انقد ربازشود که مانع بقا ء نشود.