گاو و الاغ و اردک
کبریت و گاز و فندک
جوجه و مرغ و لک لک
سال نوت مبارک !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
~...~سماق -$$$-سکه -~-سمنو -(")(")-
سیب
یادت باشه اولین نفری که برات ? سین چید من
بودم.پیشاپیش سال نو مبارک.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عید حقیقی را کسانی درک میکنند که با یک
چشم بر گذشته بگریند
و با چشم دیگر به آینده لبخند بزنند . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خداوندا تقدیر دوستان را در سال آینده به گونه
ای قرار بده که در پایان
سال از گذشته خود افسوس نخورند . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اس آنان که هر روز تدارک اردوی آسمانی
میبینند ،
پر شکوهترین اوقات
فراغت را دارند پرشکوه ترین تعطیلات نصیبتان
باد . . .
بر روی ماه نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید، او که به لطف و صفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
طوفان طعنه خنده ما را زلب نشست
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
ماییم، ما که طعنه زاهد شنیده ایم
ماییم، ما که جامه تقوا دریده ایم
زیرا درون جامه به جز پیکر فریب
زین راهیان راه حقیقت ندیده ایم
آن آتشی که در دل ما شعله می کشد
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره رسوا نداده بود
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
((هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما))
شبی مست رفتم اندر ویرانه ای
ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای
نرم نرمک پیش رفتم در کنار پنجره
تا که دیدم صحنه ی دیوانه ای
پیرمردی کور و فلج درگوشه ای
مادری مات و پریشان همچنان پروانه ای
پسرک از سوز سرما میزند دندان به هم
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای
پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر در خانه ای
تا که بینم دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای
. یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچی لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او پرزلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را بدستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم میزنی
خسته ام زین عشق دل خونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگ پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت اواره صحرا نشد گفتم عاقل میشوی اما نشد
سوختم درحسرت یک یاربت غیر لیلا بر نیامد از لبت
مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته راهت کنم
الهی در بسته نیست، ما دست و پا بستهایم!
الهی خفتگان را نعمت بیداری ده و بیداران را توفیق شب زندهداری و گریه و زاری!
الهی از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر!
الهی خوشا آندم که در تو گمم!
الهی خوشا آنانکه در جوانی شکسته شدند، که پیری خود شکستگی است!
الهی اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار!
الهی دیده را به تماشای جمال خیره کردهای، دل را به دیدار ذوالجمال خیره گردان!
الهی هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم، بر نادانیم بیفزا!
الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی!
الهی ما همه بیچارهایم و تو چارهای، ما همه هیچکارهایم و تو کارهای!
الهی عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم!
الهی استغفار، خواستن غفران توست، با خاطره گناه چه کنیم!
الهی آمدم ردّم مکن، آتشینم کردهای سردم مکن!
الهی شکرت که میگویم شکرت!
الهی وقتی بیدار شدم که هنگام خوابیدن است!
الهی تا تو لبّیک نگویی کجا من الهی گویم!
الهی اگر من بنده نیستم، تو که مولای من هستی!
الهی حاصل کار و کوششم این شده که از غفلت به در آمدهام و درحیرت افتادهام!
الهی همه تو را خوانند؛ قُمری به قُوقُو، پُوپک به پُوپُو، فاخته به کُوکُو، حسن به هُوهُو!
الهی بحقّ آنانی که از دیده مردم غائبند، این غائب را در حضور بمیران.
نمی دانم چه بگویم فقط می دانم که:
نوکر به اربابش بنازد، آری
من نوکرم ارباب من حسین است
دل میگسار باده ی ولا شد
جام شراب ناب من حسین است
خدا را شکر که از بچه گیم تا حالا پیش اربابم بودم و با اسم زیباش عشق کردم و محبتش حتی برای ثانیه ای از جسم و جانم به لطف خدا دور نشده است.
آری اربعین؛ آخرین برگ صفحه کتاب هجرت عشق است .
ای مه آبرو کمان ، قد کمان آوردم
ارمغان آورده ام
از برای قبر تو من سایه بان آوردم
ارمغان آورده ام
گر به ظاهرمجنون از احوال لیلی غافل است در لباس آهــــــو چشم دیده بانی می کند.
تا ذره ای ز درد خودم را نشـــــان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جــــــان دهم
همچون نسیم می گذرد تا به رفتنــــــش
چون بوته زار دست برایش تکان دهــم
دل برده از من آنکه ز من دل بریده است
دیگر در این قمــــــــــار نباید زیان دهم
یعقوب صـــبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چــــــرا امتحان دهم؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
مردی را در نظر بگیرید که مجسمه شجاعت و شهامت و غیرت است ،
هرگز به دشمن پشت نکرده و پشت دلاوران از بیمش می لرزد ، اوضاع و
احوالی پیش میآید که مردمی سیاست پیشه از موقع حساس استفاده میکنند و
کار را بر او تنگ میگیرند تا آنجا که همسر بسیار عزیزش مورد اهانت
قرار میگیرد و او خشمگین وارد خانه میشود و با جمله هائی که کوه را از جا
میکند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار میدهد و میگوید :
سیری در نهج البلاغه شهید مطهری صفحات 183 و 184
یا علی گفتیم و گلها وا شدند عشق آمد،قطره ها دریا شدند
*فاش می گویم که مولایم علی است آفتاب صبح فردایم علی است
هر که در عشق علی گم می شود مثل گل محبوب مردم می شود
*تا علی گفتم زبان آتش گرفت پیش چشمم آسمان آتش گرفت
یا علی گفتیم و دریا خنده کرد عشق ما را باز هم شرمنده کرد
*یا علی گفتیم و طوفانی شدیم مست از آن دستی که میدانی شدیم
باز هم یک روز طوفان می شود هر چه می خواهد خدا آن می شود
*از بیابان بوی گندم مانده است عشق روی دست مردم مانده است
آسمان ، بازیچه طوفان ماست ابر ، نعش آه سرگردان ماست
*میروم افتان و خیزان تا غدیر باده ها می نوشم از جوشن کبیر
آب زمزم در دل صحرا خوش است باده نوشی از کف مولا خوش است
*آسمان رقصید و بارانی شدیم موج زد دریا و طوفانی شدیم
از سکوت و گریه سرشاریم علی تا همیشه دوستت داریم علی
*یا علی گفتیم و عشق آغاز شد پرده از اسرار عالم باز شد
عشق یعنی عاشق مولا شدن قطره بودن با علی دریا شدن
*یا علی گفتیم و عشق آغاز شد با علی درهای رحمت باز شد
او نه تنها در زمین نام آور است نام او در آسمانها حیدر است