سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشیدن مانند با چشم دیدن نیست؛ زیرا گاه چشمها به صاحبانش دروغمی گویند، ولی خرد به آنکه از وی اندرز خواسته، نیرنگ نمی زند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
غریب _ اشنا(0)
لینک دلخواه نویسنده

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :10
کل بازدید :148607
تعداد کل یاداشته ها : 151
103/8/21
2:54 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
ســعیـــــــــدی[1384]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
نسیم معرفت عاشق آسمونی ((( لــبــخــنــد قـــلـــم ((( در انتظار آفتاب ***جزین*** پارمیدای عاشق جوان ایرانی hamidsportcars عصر پادشاهان سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید بندیر گل باغ آشنایی ...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست سکوت ابدی وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) بلوچستان خندون هم نفس ► o▌ استان قدس ▌ o ◄ نغمه ی عاشقی وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری طب سنتی@ سرچشمه عدالت و فضیـلت ؛ امام مهــدی علیه السلام فانوسهای خاموش فریاد بی صدا پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب امامزاده میر عبداله بزناباد بـــــــــاغ آرزوهــــــــــا = Garden of Dreams صراط مستقیم تــپــش ِ یکــ رویا ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی آوای قلبها... سفیر دوستی تنهایی......!!!!!! فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور یادداشتها و برداشتها اطلاعات عمومی جـــیرفـــت زیـبا جاده خاطره ها هستی تنهاااااا..... .: شهر عشق :. منادی معرفت سکوت سبز رویای شبانه تا شقایق هست زندگی اجبار است . پیامنمای جامع پرنسس زیبایی بادصبا ایران اسلامی ღღتبسمـــــیـ بهـ ناچارღღ O2H-SMS تیشه های اشک منتظر مفرد مذکر غایب منطقه آزاد *bad boy* سرزمین رویا روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز سربازی در مسیر دل شکسته یکی هست تو قلبم.... نور Dark Future رهبر بختیاری الهگان عشق غلط غولوت ترخون Manna ●◌♥DELTANGI♥◌● علمدار بصیر خادمین حضرت فاطمه سلام الله علیها ،جیرفت ❤ღمشکات نور الله ღ❤ عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) گل یا پوچ؟2 شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی غدیریه sajadb.tk بزرگترین سایت خنده بازار گل خشک مهاجر جیغ بنفش در ساعت 25 نت سرای الماس مردود دهکده کوچک ما گروه اینترنتی جرقه داتکو I AM WHAT I AM من،منم.من مثل هیچکس نیستم همای رحمت Tarranome Ziba ولایت دات کام دختر و پسرای ایرونی ستاره سهیل وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده) خط سوم عاشق فوتبال20 فیسبوک ایران wanted ..:: تــــــــــــــه دیگ ::.. *دنـیــــای مـــــــن :) * آتیه سازان اهواز عشق یعنی ... رویابین کیمیا کشکول یاوران مهدی عج دهکده آگهی دوستانه سرباز سبز امام خامنه ای دربانان بی در روزهای عاشقی یک سیب شخصی نمی دونم بخدا موندم کشاورزی نوین سایه های خیال صاعقه آزاد عرفان وادب منتظران مهدی(عج) هدایت قرآنی پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش عـــــــــــاشــــــــقانــــــــــــه هــا قلبی خسته ازتپیدن دل شکسته *(حرفهای نگفته)* دو دو(دایی) اری ماه مهربان من خاکریز ولایت باران یاور 313 ghamzade اصول و نوازندگی ویولن آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل متالورژی_دانلودکده ی مهندسی متالورژی(rikhtegari.com) هر چی که دلت می خواد دانشجوی پارسی خوش مرام شادی ، تفریح ، پیامک صدای مردم نی ریز **اشک یخی** ♥ღردپای عشق♥ღ ... فقط حرف حساب روستای کسرآصف چادری ها مقاله های تربیتی عزیز دل Sea of Love MOHAMMAD.HAHSEMI86@YAHOO.COM آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام فقط خدا مذهب عشق *...بانو...* مناجات با عشق مسعود رضانژاد فهادانـ از یک انسان مجاورِ آقا تَرَنّم عفاف موهیول پرسپولیس جالب انگیزناک فقط من برای تو مسافر در شب... تنظ نویسم دوباره سبز می شویم... امپراتوری هخامنشیان ME&YOU شفق.. حجاب بسوی ظهور مندیر عا شقان وهواداران استقلال به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید خانوم آقا سید الکتروتکنیک سرافراز هیئت عزاداری آسمانیان فاطمه زهرا یادی از خاطرات گذشته هشدار به نام آنکه مسی را آفرید تا رونالدو بی سرور نماند... به دلتنگی هام دست نزن قرآن جهاد ولایت جیگر نامه عاشق خدا ESPERANCE * امام مبین * ارون صدف جان با آمدن دوباره ات زندگی رو بهم بخشیدی کوثر قدر **قافله نت** پری دریایی عشقی جوک و خنده داستان زندگی من وباگی خالی از خنده دکتر علی حاجی ستوده مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی کشکول حاج آقا مسئلةٌ تنها راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد فریاد بی صدا انا مجنون الحسین عشق است و زندگی رویای زیبا ... علی زارع خادمین کهف الشهداء تنها لهجه سکوت سین هشتم باران حباب هایی از ح ق ی ق ت سخن آشنا چرک نویس ها قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات شرکت نمین فیلتر نحن اقرب من حبل الورید زبان و ادب فارسی آخرین منجی دریچه عشق بی انتها غم دنیا رو دوشمه.... دختری به سوی آسمان به عشق ارباب آوای عشق من هیچم یه جای دور ، دور و سوت و کور حدائق ذات بهجة پاتوق بازی دل گتاب جوان گالری بازیها و سرگرمیهای حادثه ای و فکری آینده ی سبز تنهاترین غریبه ... فانوس در جستجوی یار دنیای واقعی دنیای واقعی ● باد صبا ● تبلیغ ِآگهی کورنا و صدرا معنوی نیار یعنی آرزو موقتاً بدون نام باران گیتارسیاه درموردهمه چیز و همه جا AMIR واژه های نارنجی دختر دوست پسر،پسر دوست دختر موعود پرواز نیلوفرعاشق :::...دانـلــود مـرکـزی...::: (\/)قلب شکسته من(\/) پادشاه پارس ...؟ نسیم وحی میخانه ESPERANCE یاداشت های یک مادر diplomacy یه مخلوق خاطرات یک مرد مجرد درباره ی رپ و دوست شدن با شما تنهـــــایــــے صداقت همیشه ابری تدریس تضمینی دروس حسابداری هنرستان و کارودانش onlinestor معماری نوین تینا مجله اینترنتی معماری دهکده علم و فناوری تنهایی....... فروشگاه سی گل ما تا آخرایستاده ایم
روزی روزگاری در جزیره‌ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند . شادی ، غم ، غرور ، عشق و ...
روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت . پس همه ساکنین جزیره قایق هایشان را مرمت نموده و جزیره را ترک کردند . اما عشق مایل بود تا آخرین لحظه باقی بماند چرا که او عاشق جزیره بود . وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت عشق از ثروت ، که با قایقی با شکوه جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت :
« آیا می توانم با تو همسفر شوم ؟ »
ثروت گفت : خیر نمی توانی . من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم دارم و دیکر جایی برای تو و جود ندارد .
پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود کمک خواست .
عشق گفت : « لطفاً کمک کن و مرا با خود ببر .»
غرور گفت : نمی توانم . تمام بدنت خیس و کثیف شده ، قایق مرا کثیف می کنی .
غم در نزدیکی عشق بود . پس عشق به او گفت : « اجازه بده تا من با تو بیایم .»
غم با صدای حزن آلود گفت : آه عشق . من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها باشم .
پس عشق این بار به سراغ شادی رفت و او را صدا زد . اما آنقدر غرق در شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را نیز نشنید .
ناگهان صدایی مسن گفت : « بیا عشق . من تو را خواهم برد .»
عشق آنقدر خوشحال شد ه بود که حتی فراموش کرد نام یارش را بپرسد و سریع خود را داخل قایق او انداخت و جزیزه را ترک کرد وقتی به خشکی رسیدند پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد که چقدر به پیرمرد بدهکار است چرا که او جان عشق را نجات داده بود .
عشق از علم پرسید :‌« او که بود ؟‌ »
علم پاسخ داد : او زمان است .»
عشق گفت : « زمان ! اما چرا به من کمک کرد ؟ »
علم لبخندی خردمندانه زد و گفت : « زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است .‌ »

  
  

گم شده بودند! یک نفر از دور پیدا شد؛ خوشحال شدند. مرد نزدیک شد؛ آدرس را نوشت و به آنها داد؛ اولی که حافظه اش خوب بود، شــــــــــــــروع کرد به حفظ کردن آن، دومی که خطاط بود، شــــــــــــــــــــــــــروع کرد به بازنویسی آن، سومی...


89/7/28::: 8:0 ع
نظر()
  
  

در بحار الانوار آمده:

روزی عمرو بن عاص به امام حسین علیه السلام  گفت: براى چیست که ریش شما خاندان بنى هاشم از ریش ما بنى امیه پرپشت‏تر است!؟
امام حسین علیه السّلام (آیه 58 سوره اعراف را خواند که میفرماید:)

وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً
یعنى: گیاه شهر و زمین پاک و پاکیزه به اجازه خدا میروید. ولى آن مکانى که خبیث باشد جز خار و خسک چیزى خارج نمیکند!

معاویه متوجه عمرو عاص شد و گفت: تو را به آن حقى که من بگردن تو دارم ساکت شو! زیرا این حسین پسر على بن ابى طالب است!! 

(برگرفته ازکتاب : بحارالانوار جلد 2 صفحه 122


89/7/25::: 10:48 ع
نظر()
  
  
زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.

اول: مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی.
گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟
کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم: زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست؛ تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟


89/7/24::: 10:24 ع
نظر()
  
  

کوه پرسید ز رود،
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست؟     گفت: در رفتن من
کوه پرسید: ومن؟         گفت: در ماندن تو
بلبلی گفت: و من؟     
خنده ای کرد و گفت:     در غزل خوانی تو
آه از آن آبادی
که درآن کوه رَوَد،
رود، مرداب شود،
و در آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد،
و نخواند دیگر،
من و تو، بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز،
در خواندن من، ماندن تو، رفتن یاران سفر کرده ی مان نیست، بدان!

 


89/7/24::: 2:56 ص
نظر()
  
  

متن این بخش از وب سایت آقای حسین قدیانی(قطعه26) گرفته شده است!!!

اگر روزی تو را دعوا کند، چی؟
- هیچی؛ پز می دهم برادر احمد مرا دعوا کرده!
-
هر کسی را دعوا نمی کند احمد. راستی! بودی در ساختمان گردان مقداد یک سیلی توی گوشم خواباند؟
- نه، چطور؟
- داشتم لباس بچه ها را می شستم و آب همین طور داشت می رفت. یک بار تذکر داد که ببند آب را. بدون اسراف هم می شود کار خیر کرد اما چند دقیقه بعد که آمد، یک سیلی خواباند توی گوشم.
- بعد؟
-
گریه ام گرفت.
- بعد؟
- او هم زد زیر گریه.
- بعد؟
-
مرا در آغوش گرفت و دو تایی با هم اشک ریختیم. حلالیت طلبید و گفت: پدر صلواتی! می دانی چند شهید ما داده ایم که با لب تشنه به شهادت رسیده اند؟
- خوش به حالت. به من که تا به حال سیلی نزده. سیلی می زندها اما هیچ کس اندازه او به فکر ما نیست. اینقدر به خاطر دفاع از ما فحش شنیده. شنیدی! شایعه کرده اند؛ برادر احمد منافق است.


89/7/22::: 11:36 ع
نظر()
  
  
استقبال از احمدی نژاد

محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمان صبح امروز چهارشنبه وارد بیروت پایتخت لبنان شد و مورد استقبال میشل سلیمان همتای لبنانی خود و مردم بیروت قرار گرفت.


89/7/22::: 10:5 ع
نظر()
  
  

مجموعه شبهای پیشاور برگرفته از کتاب «شهابی درشب » است که به صورت یک گفتمان رادیویی درآمده و منتشر شده است، گفتمانی بین یکی از بزرگان شیعه به نام سید محمد سلطان الواعظین شیرازی با گروهی از بزرگان و عالمان اهل سنت. در کشور پاکستان ودر شهر پیشاور. این مجموعه  بسیار جالب را حتما گوش  بدهید. شاید انان که هنوز راه رسات را پیدا نکردند  دریابند و انا که دریافتند قدر  بگذارند.

جلسه اول و دوم  

جلسه سوم                         

جلسه چهارم

جلسه پنجم

جلسه ششم

جلسه هفتم

جلسه هشتم

جلسه نهم

جلسه دهم

 


89/7/10::: 11:6 ع
نظر()
  
  

"او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست"

 

این آیه برخی از خانمهای کلاس انجیل خوانی را دچار سردرگمی کرد.

آنها نمی‌دانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟!!!

 از این رو یکی از خانمها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند.

همان هفته با یک نقره‌کار تماس گرفت و قرار شد او را درمحل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند. او در مورد علت علاقه خود، گذشته از کنجکاوی در زمینه پالایش نقره چیزی نگفت.

 

وقتی طرز کار نقره کار را تماشا می‌کرد، دید که او قطعه‌ای نقره را روی آنش گرفت و گذاشت کاملاً داغ شود. او توضیح داد که برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله، جایی که داغتر از همه جاست نگهداشت تا همه ناخالصی‌های آن سوخته و از بین برود.

 

زن اندیشید ما نیز در چنین نقطه داغی نگه داشته می‌شویم. بعد دوباره به این آیه که می‌گفت: «او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست» فکر کرد. از نقره‌کار پرسیدآیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است، او باید آنجا جلوی آتش بنشیند؟

 

مرد جواب داد بله، نه تنها باید آنجا بنشیند و قطعه نقره را نگهدارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد. اگر در تمام آن مدت، لحظه‌ای نقره را رها کند، خراب خواهد شد.

 

زن لحظه‌ای سکوت کرد. بعد پرسید: «از کجا می‌فهمی نقره کاملاً خالص شده است؟» مرد خندید و گفت: «خوب، خیلی راحت است. هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم.»

 

اگر امروز داغی آتش را احساس می‌کنی،

به یاد داشته باش که خداوند چشم به تو دوخته

و همچنان به تو خواهد نگریست ...


89/6/26::: 11:28 ع
نظر()
  
  

در تاریخ نقل شده است روزی مرحوم ملا محمد مهدی نراقی صاحب کتاب گرانسنگ جامع السعادات به همراه تعدادی از شاگردان خود  وارد نجف اشرف شد .سید بحر العلوم بر خلاف روال مرسوم بین علما از ایشان استقبال نکرد و به دیدن او نرفت . مرحوم ملا مهدی به شاگردان خود گفت :آماده شوید تا به دیدن سید برویم . شاگردان عرض کردند: سید احترام شما را نگاه نداشت و به دیدن شما نیامد چرا شما می خواهید به دیدن ایشان بروید! ملا محمد مهدی می گوید حال که سید بحر العلوم به دیدن ما نیامد ما به دیدن ایشان مشرف می شویم چه اشکالی دارد! ملا محمد مهدی به همراه شاگردان خود به دیدن سید می رود و باز هم سید بحر العلوم با ایشان به سردی برخورد می کند . مدتی می گذرد و باز هم سید بحر العلوم بازدید ملا مهدی را به جای نمی آورد . شاگردان و اطرافیان نراقی خیلی ناراحت شدهُ پی در پی متذکر می شوند که سید به آنها بی احترامی کرده که آنها را تحویل نمی گیرد . ملا محمد مهدی باز تصمیم می گیرد به دیدن سید مشرف شود این بار تا سید بحر العلوم ملا محمد مهدی را در درگاه خانه خود می بیند با وضع عجیبی به استقبال ایشان می رود که تابحال از او اینگونه استقبال کردن مشاهده نشده بود . شاگردان علت این رفتار را سوال می کنند و سید بحر العلوم توضیح می دهد قبل از آمدن نراقی به نجف کتاب اخلاق ایشان ( جامع السعادات ) به دستم رسیده بود و همیشه به دنبال این بودم که آیا نویسنده این کتاب خود عامل به نوشته هایش هست یا نه چون نوشتن کار آسانی است ولی عمل کردن به آن کار هر کسی نیست با این کار ملا مهدی متوجه شدم که او عالمی عامل به گفته های خود است .هر کس به جزنویسنده این کتاب بود با رفتاری که من با اوکردم دیگر به دیدن ما نمی آمد .  

یکی از علمای عامل ما در عصر حاضر مرحوم محمد تقی بهجت رحمت الله علیه بود . روزی از محضر ایشان سوال می کنند برنامه ای جهت سلوک مرحمت فرمایید . ایشان در پاسخ می گوید روزانه نصف صفحه از کتاب شریف معراج السعاده را بخوانید و بدان عمل کنید .  

این چه قصه عجیبی است که ما در کنار دریا داریم از تشنگی هلاک می شویم و فکر می کنیم که حرف ها و نوشته های ملا محمد مهدی و ملا احمد نراقی برای 200 سال پیش است و امروزه کارایی و کاربرد ندارد ولی یکی از بزرگترین عرفای زمانه ما را حواله به کتابی می دهد که نزدیک به دو قرن از زمان تالیف آن می گذرد.


89/6/19::: 6:55 ع
نظر()
  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ *شاید درست فکر نکرده باشم... اما اگر واقعا هدف از هدفمندی یارانه ها اصلاح الگوی مصرف است ایا این طرخ با فرهنگ اسلامی ما همخوانی دارد؟؟ اگر بحث کاهش مصرف است// اگر بحث کمک به ایندگان است // اگر مسله حفظ سرمایه ملی است... با فضیلتهایی همچون اکرام وکرامت وکمک به همنوع ورسیدگی به امور افراد بی بضاعت ودر کل انسان دوستی چه کار باید کردپس؟؟؟*
+ *یه ارزوی بزرگ که دوست دارید بر اورده بشه...*


+ این مردان ... وقتی در چراگاه شیطان مشغول خدمت به شیاطین هستند کمترین جرمشان *ســـــربریدن* است.. اما همین که گرفتار میشوند ... *اینگونه اند....* حتی از مردانگی خود هم می گذرند..وه که چه قوم زبونی هستند...


+ *سوغاتی که نشد برای شما عزیزان از سفر اربعین کرببلا بیارم* اما چند عکسی که خودم عکاسش بودم اوردم تا شاید در حال وهوای این مسیر... شما هم با ما بوده باشید..


+ *قبلنا...* * وقتی بابامون به ما اخم می کرد* * شلوارمون را خیس نمی کردیم جز نوابغ بودیم* * اما الانه...* * دخترم سر تبلت خودم با من درگیری فیزیکی ایجاد می کنه: دی*


+ *دیگر از کارخدا تعجب نمی کنم ...* *از اینکه در عرفـــــــــــــه قبل از نگاه به زوار خودش* * به زوار تو نگاه می کند* *اخر امروز انگشت انگشتری خودم را بریدم* *فهمیدم درد چقدر درد دارد.*
+ * چند روزی بود خبری از فرشته سمت راستم نداشتم....* *امارشو که گرفتم دیدم رفته کمک فرشته سمت چپی* *علت را که پرسیدم.... گفت: بیچاره خسته شداز بس برات نوشت*
+ *انسانها.... * *تنها موجودات روی زمین هستند * *که ادعا میکنندخدایـــــــــی هست* * ولی تنها جاندارانی هستند* * که طوری رفتار می کنند که انگار خدایی وجود ندارد!!!*
+ *نمی خواهد مرا عاق کنــــــــــــــــی* *همین که نگاهـــــــــــت رنجیده باشد* *دنیای من جهنم است...مادر!!!*
+ *وقتی تنها مـــــــــیشوی .. بدان خدا همه را بیرون کرده تا با تو تنها باشد*